خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد....
نخواست او به من خسته بی گمان برسد
شکنجه بیشتر ازاین که پیش چشم خودت؛
کسی که سهم تو بوده به دیگران برسد
چه میکنی اگر اورا که خواستی یک عمر
به راحتی کسی از راه ناگهان برسد
رها کند،برود،از دلت جداگردد...
به آن که دوست تر داشته،با آن برسد.
رها کنند،بروند ودوتا پرنده شوند...!
خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد
گلایه ای نکنی،....بغض خویش را بخوری
که هق هق تومبادا به گوششان برسد
خداکند که....!!نه....نفرین نمی کنم
که مبادا به او که عاشقش بودم گزندی برسد
خداکند فقط این عشق از سرم برود
خداکندفقط زود آن زمان برسد.
نظرات شما عزیزان: